سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
بزرگ ترین سایت مطالب ودانلود
به سایت از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ خوش آمدید

انقلاب فرانسه (1799-1789) دوره‌ای از دگرگونی‌های اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیب‌های بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری لائیک در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی در کل اروپا شد.
پس از انقلاب در ساختار حکومتی فرانسه، که پیش از آن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف و روحانیون کاتولیک بود، تغییرات بنیادی در شکل‌های مبتنی بر اصول جدایی دین از سیاست، روشن‌گری، ملی‌گرایی[1] دموکراسی و حقوق شهروندی پدید آمد.
با این حال این تغییرات با آشفتگی‌های خشونت‌آمیزی شامل اعدام‎ها و سرکوبی‌ها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگ‌های انقلابی فرانسه همراه بود. وقایع بعدی که می‌شود آن‌ها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل: جنگ‌های ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.[2]
برخی معتقدند که اولین جرقه انقلاب، یورش به باستیل بود و در آن زمان نیز مردم هنوز به براندازی سلطنت فکر نمی‌کردند[3] و برخی آغاز آن را ماه مه 1789 (میلادی) می‌دانند. پایان آن را 1795 یا 1799 می‌دانند و برخی سال 1804 که ناپلئون اعلام امپراطوری نمودو گاهی تمام دوره ناپلئون را تا 1815 نیز در جزء انقلاب فرانسه می‌آورند ولی اغلب آغاز عصر ناپلئون را پایان دوره انقلاب می‌شمارند.[4]
توکویل، از اندیشمندان هم‌عصر انقلاب، معتقد است که با وجود آن همه تلاش برای وقوع انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نبود. شاید به همین دلیل است که وی برخلاف بسیاری، سال 1789 (شروع انقلاب) را سال پایان انقلاب می‌داند.[5] با این حال به نظر بسیاری، انقلاب با سقوط زندان باستیل در سال 1789 آغاز شد. شاه، لویی شانزدهم، در سال 1793 اعدام شد و سرانجام، در سال 1799 هنگامی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت.
پس از ناپلئون دوباره نظام جمهوری جایگزین شد تا این که ناپلئون سوم (برادرزاده ناپلئون)، کودتا نمود و امپراتوری دیگری به راه انداخت. پس از آن جمهوری‌های متعدد شکل گرفت. بدین ترتیب در کم‌تر از یک قرن، بر فرانسه به شکل‌های گوناگونی مانند جمهوری، دیکتاتوری، سلطنت مشروطه و دو امپراتوری متفاوت حکم‌فرمایی شد.[6] تا به امروز که جمهوری پنجم بر فرانسه حکمفرماست.

14 ژوئیه 1789 (میلادی)؛ یورش به زندان باستیل، نخستین جرقه انقلاب        

زمینه‌های انقلاب

مورخین درباره? طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند. تفسیرهای متداول مارکسیستی مانند تفسیر ژرژ لوفور این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایه‌گرای طبقه? متوسط جامعه دانسته‌اند[7]. بعضی از تاریخ‌دانان استدلال می‌کنند که طبقه? اشرافی قدیمی یه حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقه? متوسط جامعه و روستاییان آزرده و حقوق‌گیران شهری تسلیم شدند. با این حال تفسیری دیگر ادعا می‌کند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکت‌های اصلاحی گوناگون اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بوده‌است. مطابق این نظریه این حرکت‌ها همزمان با حرکت‌های مردمی حقوق‌گیران شهری جدید و روستاییان ایالت‌نشین بودند. اما هرگونه اتحاد در بین قشرها تصادفی و اتفاقی بوده‌است.[2] اما بسیاری از تاریخ‌دانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانسته‌اند. از دلایل اقتصادی آن می‌توان به دلایل زیر اشاره کرد:
لوئی پانزدهم جنگ‌های بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی ورشکستگی رسانده بود [8] و لویی شانزدهم در زمان انقلاب آمریکایی از مستعمره‌نشین‌ها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی را بالا برده بود. صدمه‌های اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکست‌های نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد[9] .
داشتن سیستم اقتصادی بی‌کفایت و منسوخ که قدرت اداره? بدهی ملی فرانسه را نداشت که هم نتیجه و عامل تشدید کننده? آن سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود[10].
کلیسای کاتولیک ?بزرگ‌ترین ملک‌دار کشور، بر محصولات مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود. دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کم‌تر کرده بود، گرفتاری فقیرترین مردم را که روزانه با سوءتغذیه دست به گریبان بودند بیشتر کرده بود[11].
خرج‌های اشرافی و اشکار دربار لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای با وجود فشار مالی بر مردم[12].
آمار بی کاری زیاد و قیمت بالای نان که باعث می‌شد مقداری بیشتری پول برای غذا خرج شود و به دیگر زمینه‌های اقتصادی نرسد[13].
قحطی و سوتغذیه گسترده که احتمال مرگ و مریضی را بیشتر می‌کرد[14][15].
نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی[16].
دلایل اجتماعی و سیاسی زیادی هم وجود داشتند که بسیاری از ان‌ها نتیجه? برخاست ایده‌های عصر روشنگری بودند مانند دلایل زیر:
خشم بر حکومت استبدادی سلطنتی [17].
خشم طبقه? حرفه‌ای و بازرگان بر امتیازات و تسلط اشرافان در و بر زندگی روزمره ? در حالی که با زندگی هم طبقه‌های خود در بریتینیای بزرگ و هلند اشنا بودند[18][19].
خشم کشاورزان ? حقوق گیران و طبقه? متوسط بر امتیازات ارباب وار و سنتی اشرافان [20].
خشم بر امتیازات روحانیون (ضد روحانیت)[21] و آرزوی ازادی اییادین[22].
ارزوی ازادی و جمهوریت[23].
خشم مردم بر شاه به دلیل اخراج جاکس نکلر و ترگت ? مشاوران اقتصادی ? عموما به عنوان نمایندگان مردم دیده می‌شدند[24].

گاهشمار انقلاب

اگر آغاز انقلاب را دست بالا «ماه مه 1789» یعنی هنگامیکه شاه فرمان شروع بکار مجلس اصناف را پس از 175سال داد، بدانیم و پایان آن را «سال 1804»، سال امپراتوری ناپلئون، درینصورت می‌توان مروری اجمالی بر گاهشمار انقلاب نمود:[25]
مه 1789 (میلادی)
پادشاه فرانسه، لوئی شانزدهم، اعضای مجلس عمومی طبقاتی رابه کاخ ورسای فرا می‌خواند. این اولین نشست این مجلس پس از سال 1614 (میلادی)، در دوران لویی سیزدهم، است. و از آنها می‌خواهد تا بحران مالی کشور را مهار کنند.
ژوئن 1789 (میلادی)
17 ژوئن: طبقه متوسط مجلس موسوم به طبقه سوم[26] از مجلس اصناف، جدا می‌گردند و خود را به عنوان مجمع ملی اعلام می‌نمایند. 20 ژوئن: همه? اعضای مجمع ملی، بجز یک نفر، در زمین تنیس قصر پادشاه در ورسای تحصن می‌کنند و قسم یاد می‌کنند تا قانون اساسی جدید را تدوین کنند.
14 ژوئیه 1789 (میلادی)
صبح روز سه‌شنبه، اوباش و انبوه خشمگین مردم پاریس با شنیدن اینکه سربازان پادشاه در راه هستند، سی هزار تفنگ سرپر را از زرادخانه سلطنتی در هتل اَنوالید، می‌دزدند و به زندان باستیل هجوم می‌برند.
اوت 1789 (میلادی)
4 اوت: مجلس ملی حقوق فئودالی را لغو می کند. 26 اوت: مجمع ملی، بیانیه حقوق بشر و شهروندان فرانسه را تصویب می‌کند. بر طبق این بیانیه، آزادی، یک حق طبیعی محسوب و تساوی تمام شهروندان در برابر قانون تضمین می‌گردد.
5 اکتبر 1789 (میلادی)
کمبود مواد غذائی و شورشها ادامه می‌یابند. در پنجم اکتبر جمعیتی از مردم که اکثر آنها را زنان تشکیل می‌دادند از پاریس به سمت قصر پادشاه در ورسای، راهپیمایی و تقاضای نان می‌کنند. آنها اعضای خانواده سلطنتی را بعنوان اسیر با خود به کاخ تویلری، در پاریس که بیش از یک قرن کسی در آن نبود، می‌برند.
نوامبر 1790 (میلادی)
2 نوامبر: دولت دارایی‌های کلیسا را مصادره می‌کند.
سال 1791 (میلادی)
21 ژوئن: پادشاه و خانواده اش سعی در فرار از فرانسه دارند، اما در شهر مرزیِ وارن دستگیر شده و به فرانسه رجعت داده می‌شوند. هزاران تن از اشراف زادگان، کشیشها و افسران ارتش که مخالف انقلاب هستند، فرانسه را ترک می‌گویند.
14 سپتامبر: لویی شانزدهم، قانون اساسی جدید را امضا نموده و بدین ترتیب سلطنت مشروطه را می‌پذیرد.
آوریل 1792 (میلادی)
فرانسه علیه اتریش و پروس که برای حمایت از پادشاه فرانسه، نقشه حمله به فرانسه را داشتند، اعلان جنگ می‌کند. این آغاز جنگهای انقلابی علیه نیروهای مشترک اتریش، پروس، انگلستان و اسپانیا است. آنهاتا سال 1802 (میلادی) به مبارزه خود ادامه می‌دهند.
اوت 1792 (میلادی)
ژاکوبینها و انقلابیون افراطی [27] پادشاه را عزل و دستگیر می‌نمایند. و پس از آن اعدام‌های انقلابی آغاز می‌گردد.
22 سپتامبر 1792 (میلادی)
انتخابات بر پا می‌گردد. برای اولین بار در تاریخ فرانسه، هر فرانسوی از حق رای برخوردار است. رژیم پادشاهی از میان می‌رود و در فرانسه یک جمهوری و دولت مردمی اعلام می‌گردد. از این پس، حتی پادشاه لوئی شانزدهم نیز یک شهروند خوانده می‌شود. شروع تقویم انقلاب از 22 سپتامبر است.
21 ژانویه 1793 (میلادی)
در یازدهم ژانویه لوئی شانزدهم به جرم خیانت و شرکت در توطئه با قدرتهای خارجی گناهکار شناخته شده و 10 روز بعد اعدام می‌گردد.
5 سپتامبر 1793 (میلادی)
آغاز دوره وحشت و ترور در فرانسه؛ ژاکوبین‌ها، گروهی انقلابی افراطی به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر، قدرت را در دست می‌گیرند. این دوره 10 ماه بطول می‌انجامد.
16 اکتبر 1793 (میلادی)
همسر لوئی شانزدهم، ماری آنتوانت، اعدام می‌گردد.
28 ژوئیه 1794 (میلادی)
با اعدام روبسپیر و 21 تن از یارانش دوره وحشت پایان می‌پذیرد و از آن به ترمیدور یاد می‌کنند.
سال 1795 (میلادی)
22 اوت: قانون اساسی سال 1795 به تصویب می‌رسد. اکتبر: قرار داد صلح با پروس و هلند و چند ماه بعد با اسپانیا به امضاء می‌رسد. یک دولت جدید به نام دیرکتوار (هیت مدیره) تشکیل می‌یابد. متشکل از پنج مقام اجرایی و دو حقوقدان عالیرتبه. این دولت چندان موفق نیست و نارضایتی بوجود می‌آورد.
سال 1799 (میلادی)
ناپلئون بناپارت، یک ژنرال ارتش انقلابی، قدرت را در دست می‌گیرد. دولت به ناچار کناره گیری می‌کند. ناپلئون بسرعت امنیت را برقرار می‌سازد و خود را اولین کنسول می‌خواند.
سال 1802 (میلادی)
ناپلئون به عنوان کنسولاول مادام العمر، انتخاب می‌گردد.
28 مه 1804 (میلادی)
ناپلئون خود را امپراتور فرانسه و همسرش ژوزفین را امپراتریس اعلام نمود.

 




موضوع مطلب :

جمعه 92 آذر 8 :: 8:18 عصر

درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، خوش آمدید به سایت من . این سایت با به روز کردن مطالب خود باعث می شود اطلاعات شما بازدید کننده گرامی ارتقا یابد لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وب سایت ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید یا از طریق فرم تماس سایت یا ازطرق ایمیل Amirmohammad.omumi@yahoo.com ما را در بهتر شدن کیفیت مطالب یاری کنید.
پیوندها
نویسندگان
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 93
  • بازدید دیروز: 56
  • کل بازدیدها: 2335643
فرم تماس
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل
امکانات دیگر

انقلاب کبیر فرانسه - از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

کلیه حقوق این وبلاگ برای از همــــــه جــــــــا از همـــــــه رنـــــــگ محفوظ است